-
سرزمین عشق(شوشتر)
سهشنبه 22 آبان 1386 22:48
ضرب المثلهای شوشتری که کانه باد دهه = کاه کهنه را باد می زند . کنایه از کار بیهوده انجام دادن مولی گژدم زیر دولی = آدم آب زیر کاه مانند کژدمی است که در زیر دلو آب پنهان شده باشد . کنایه از اینکه باید همیشه مواظب آدم آب زیر کاه بود ای پیاز انجنی عرس هم وا ریزی = اگر پیاز خرد بکنی اشک هم باید بریزی . کنایه از اینکه...
-
بوس.بوس.بوس
شنبه 19 آبان 1386 13:06
آری آغاز دوست داشتن است گر چه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست... Boos. Boos. Boos
-
به دیدارم بیا هر شب
شنبه 19 آبان 1386 12:48
به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی ، تنها و تاریک خدا مانند دلم تنگ است... بیا ای روشنی ای روشنتر از لبخند شبم را روز کن در زیر سر پوش سیاهیها دلم تنگ است... تنگ است... من گمان می کردم دوستی همچو سروی سبز، چهار فصلش همه اراستگیست من چه می دانستم هیبت باد زمستانی هست من چه می دانستم سبزه می پژمرد از بی ابی ، یخ می زند...
-
مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش
جمعه 18 آبان 1386 18:21
مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش مرا کم دوست داشته باش اما همیشه دوست داشته باش این وزن آواز من است اگر مرا بسیار دوست بداری شاید حس تو صادقانه نباشد کمتر دوستم بدار تا عشقت ناگهان به پایان نرسد من به کم هم قانعم واگر عشق تو اندک ،اما صادقانه باشد من راضی ام...
-
عمر
جمعه 18 آبان 1386 18:09
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد نوبت خاموشی من سهل و آسان می رسد من که می دانم که تا سرگرم بزم و مستی ام مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد پس چرا عاشق نباشم؟ پس چرا عاشق نباشم؟ من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست بین مرگ و آدمی قول و قراری نیست نیست من که می دانم اجل ناخوانده و بیدادگر سر زده می آید و...
-
کوچه
جمعه 18 آبان 1386 18:02
کوچه بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید: یادم آم که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی...
-
دوستت دارم..... دوستت دارم....... دوستت دارم...
جمعه 4 آبان 1386 20:01
بگذار زندگی را در چشمان تو جستجو کنم و در لحظه های با تو بودن خون منجمد شده ام را طراوتی دوباره بخشم و با دستان لرزانم ، گیسوانت را به شبنم بسپارم بر تو سجده کنم تا از گناه عشق رهایی یابم و لحظات با تو بودن را در زمان بی تو بودن بیاد آورم و بگویم ... دوستت دارم ...! در خیالم .... برایت کلبه ای در سبزترین خلوت دنج خدا...
-
بی تو مهتاب...
جمعه 4 آبان 1386 19:52
عشق و وفا را از تو آموختم , صفا و صداقت را از تو آموختم تو برایم مظهر عشقی پاک ترین عشقم را تقدیم به تو میکنم شاخه های رز را به تو تقدیم می کنم با هزار بوسه عشق خاک کوی تو خاک پاکی است , زیرا قدم های استوار تو در آن پای نهاده . قدمهای تو یعنی استقامت , صدای تو صدای دریا , قلب تو یعنی آرامش دریا عشق تو یعنی جرز و مد...
-
عشق یعنی...
جمعه 4 آبان 1386 19:24
اجازه هست عشق تورو تو کوچه ها داد بزنم رو پشت بوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم اجازه هست مردم شهر قصه مارو بدونن اسم منو عشق تورو توی کتابا بخونن اجازه هست که قلبمو برات چراغونش کنم پیش نگاه عاشقت چشمامو قربونیش کنم اجازه می دی تا ابد سر بزارم رو شونه هات روزی هزارو صد دفعه بگم که می میرم برات اجازه می دی که بگم حرف...
-
تقدیم به ....
جمعه 4 آبان 1386 19:17
می خوام بلند داد بزنم که زندگیم فقط تویی خوبی هارو جمع بزنم بگم دل و جونم تویی بدی رو تفریق بکنم به عشق ضریب دو بدم بگم که زندگیم فقط تویی فقط تویی نمی زارم کسی بیاد جذر محبت بگیره زودی بهش توان می دم تا عشقمون جون بگیره اینو بدون هر جا باشم عشق تو تقسیم نمی شه معادله ی عشقمون بدون تو حل نمی شه دستانت را در دستانم...
-
سربازی ۱۹/۰۷/۱۳۸۶
شنبه 17 شهریور 1386 21:31
ده سال آزگار تویه مدرسه ها جون میکنی تا میشی جزو دیپلومه ها تاکه به هفت خان کنکور می رسی میزنن محکم تو سرت سهمیه ها بسیجی که نیستی فامیل شهید که نیستی نه اصلا نیستی تو جزو آدما وقتی که دیگه هیچی نمی شی وقتشه آش بخوری توی سربازخونه ها به چب چب نظر به چب به راست راست نظر به راست قدم رو ه هو ه هو ه هو ه هو ه هو برجلو...
-
دوستی
چهارشنبه 7 شهریور 1386 13:21
دوستی دل من دیر زمانی است که می پندارد : « دوستی » نیز گلی است ؛ مثل نیلوفر و ناز ، ساقه ترد ظریفی دارد . بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد جان این ساقه نازک را - دانسته- بیازارد ! در زمینی که ضمیر من و توست ، از نخستین دیدار ، هر سخن ، هر رفتار ، دانه هایی است که می افشانیم . برگ و باری است که می رویانیم آب و خورشید...
-
چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد؟
چهارشنبه 7 شهریور 1386 12:36
مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید . تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید.(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است) 1-ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید. 2-چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید 3- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان...
-
بـیــا...
چهارشنبه 7 شهریور 1386 12:10
نمیدانـــی چه فریادها کشیدم بر اوج قله و چه اشکها ریختم در طبیعت زیبا به یادت!!! نمیدانی یادت که همیشه برای قلبم مرحمی بودچرا دیگر برای قلب کوچک و پراز دردم بی اثر گشته؟؟؟بغض گلویم را می فشرد وقلم از غصه یارای نوشتن ندارد...بیا ای گمگشته ام در دل تاریکیها وبخوان مرا که صدایت برایم الهام بخش است.بیا ای گم شده ام در...
-
زیباترین لحظه دیدار
جمعه 2 شهریور 1386 16:29
زیباترین لحظه دیدار زیباترین نگاه من به تو نگاه معصومانه تو به من بود. زیباترین سخن من به تو سخن شیرین تو به من بود. زیباترین انتظارزندگی من و تو حسرت دیدار تو و من بود. زیباترین لحظه زندگی من و تو لحظه با هم بودن تو و من بود. زیباترین تنهایی من و تو گریه تو و من بود. زیباترین اعتراف من و تو عشق شیرین تو و من بود....
-
بوسه عشق
جمعه 2 شهریور 1386 14:49
ای نازنین لبانت را از خنده باز کن تا بتوانم عشق را درسرخی وقشنگی لبانت دریابم وبایک بوسه مزه عشق را بچشانم
-
"یک " جلوش تا بی نهایت صفرها
پنجشنبه 11 مرداد 1386 16:04
چشمات رو هم بذار و تو خیالت، یک عدد "یک " روی کاغذ بنویس ، هر چقدر می تونی، جلوی یک،صفر بذار ، صفحه ات که تمام شد،صفحهی دیگر بگیر، کاغذت که تمام شد ،کاغذ دیگر بخر ، دواتت که ته کشید ،دوات دیگه بیار، جوهرت که تمام شد ،جوهر دیگر بخر، وقتی دستت خسته شد،از دوستت خواهش کن که او صفربذاره، دست او که خسته شد،تو باز ادامه بده،...
-
...
سهشنبه 9 مرداد 1386 22:53
نمی گویم فراموشش مکن گاهی به یاد آور... اسیری را که می دانی نخواهی رفت از یادش عشق لالائی بارون تو شباس نم نم بارون پشت شیشه هاس ... لحظه ی عزیز با تو بودنه آخرین پناه موندن منه ... تو خود عشقی که همزاد منی تو سکوت منو فریاد منی ... وقتی دنیا درد بی حدی داره تویی که فریاد دردای منی
-
تنهایی
پنجشنبه 4 مرداد 1386 16:28
هیچ فکرنمیکردم به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم دیگرکسی به سراغم نخواهدآمد قلبم شتابان میزند شمارش معکوس برای انفجا درقلبم ومن تنها خود را درآغوش میکشم تنها ماندم ... تنها دراین آشفته بازار عشق فروشان به دنبال تو میگردم درکوچه های تنهاییم به دنبال رد پایی از تومیگردم درغبار تنهایی به دنبال نشانی ازتومیگردم عطش تمام...
-
انتظار
پنجشنبه 4 مرداد 1386 12:00
زندگی آنچه زیسته ایم نیست بلکه چیزی است که به یاد می آوریم تا روایتش کنیم دوباره میخوام خاطرات رو ورق بزنم دوباره گذشته روتکرارمیکنم اما نمیدونم ازکجا شروع کنم فرقی نمیکنه ازکجا شروع کنم ازهرجا که شروع کنم شیرین نیست ازهرجا که بگم تلخه همش خاطرات شیرین که تلخ شد.همش بی وفایی بعضی ها میگن بیخیالش دیوونه کاش دیوونه بودم...
-
زندگی
چهارشنبه 3 مرداد 1386 08:29
زندگی تنها زندانی ا ست که زندانبان ها , زندانی اند . یادم باشد, یادت باشد, یادش باشد , ما , زندانبانیم, نه زندانی! کسی ما را نمی پرسد ، کسی تنها یی ما را نمی گرید ،دلم در حسرت یک دست ،دلم در حسرت یک دوست ، دلم در حسرت یک بی ریای مهربان مانده است.کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی ، کدامین آشنا آیا به جشن...
-
کاش کودک بودم
جمعه 8 تیر 1386 23:15
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی بود ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم. یادگاری گفت : می خوام برات یه یادگاری بنویسم . گفتم:کجا ؟ گفت : رو قلبت . گفتم مگه می تونی ؟...
-
زمان
جمعه 8 تیر 1386 23:13
زمان به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست … . بوسیدن معنی ماندن نیست … . و عشق ضمانت تنها نماندن نیست !!!
-
تو ... ؟
جمعه 8 تیر 1386 22:39
تصور کن ترک هایی میان چهره ام را و شکستن تصویرم این قاب عکس در دست کیست تو ... ؟ برایم مهمانی نگرفتند گفتند دستانت گناه کارند صدایم را خفه کردند و چشمانم را که خیسه خیس بودند بستند من ندیدم چه کسی او را ربود اما وقتی که نور دیدم گفتند خودم مقصر ترین هستم آری یواش سکوت آغاز کن در کنج تنهایی حتی خداوند نمی آید حتی نه...
-
گر تا قیامت هم نیایی ! چشم انتظارت می نشینم !
چهارشنبه 23 خرداد 1386 17:21
کاش قلبم درد تنهایی نداشت سینه ام هرگز پریشانی نداشت کاش برگهای آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت گاهی که دلم به اندازهء تمام غروبها می گیرد چشمهایم را فراموش می کنم اما دریغ که گریهء ، دستانم نیز مرا به تو نمی رساند من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس...
-
فقط برای تو...
سهشنبه 22 خرداد 1386 11:26
دیرزمانی ست ٫برایت هیچ ننوشته ام دل تنگی خود رادرآیینه یاد تو٫ خیره نمانده ام شاید که٫ازلرزش دوباره این دل٫واهمه داشته ام راستی٫ میدانستی من هنوز می ترسم.... عهدبسته بودم سکوت را از" سنگ دم فرو بسته" بیا موزم دیرزمانی ست گونه هایم٫نافرمانی می کنند ٫اشک ها را دعوت می کنند زمانی که جرات" دوباره داشتن" ترا به خود دادم ٫...
-
بنام خداوند مهربون
سهشنبه 22 خرداد 1386 11:24
بنام خداوند مهربون تقدیم به یار غریب بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می کند وای ، دل چون کود کی بی تو لجاجت می کند اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نکرد هیچوقت عشقت به دل فکر فراموشی نکرد عشق من با تو به میزان تقدس می رسد بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد « دوستت دارم» برای من کلام تازه نیست حد عشقت را برایم هیچ چیز اندازه نیست...