آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

تولدت مبارک...

بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک 

میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک
تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا
و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما
تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز
از اسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا
یه کیک خیلی خوش طعم ،با چند تا شمع روشن
یکی به نیت تو یکی از طرف من
الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم
به خاطر و جودت به افتخار بودن
تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی
با یه گریه ی ساده به دنیا بله گفتی
ببین تو اسمونا پر از نور و پرندس
تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس

 

امیدوارم لحظه لحظه ی زندگیت پر باشه از موفقیت و خوشی

 

و برات آرزوی سلامتی و شادی روز افزون دارم

 

خواستم برایت هدیه بگیرم
گل گفت: که مرا بفرست که مظهر زیباییم
برگ گفت: که مرا بفرست که مظهر ایستادگی ام
بید گفت: که مرا بفرست که مظهر ادبم که همیشه سر به زیر دارم
به فکر فرو رفتم و
سرم را به زیر انداختم به ناگاه قلبم را دیدم
که بهترین چیز در زندگیم هست
به ناگه فریاد زدم
که قلبم را می فرستم چون
او
خود زیباست، مظهرایستادگیست
سربه زیرو با نجابتست
تولدت مبارک  

کاش بارانی ببارد...


کاش بارانی ببارد ، قلبها را تر کند

بگذرد از هفت بند ما ، صدا را تر کند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها

رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند
 
بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را

شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند 

 
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت

سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند
 
چترهاتان را ببندید ای به ساحل مانده ها

شاید این باران که می بارد شما را تر کند

زندگی شاید...

 

 

زندگی شاید ،


شعر پدرم بود ، که خواند


چای مادر ، که مرا گرم نمود  

نان خواهر ، که به ماهی ها داد


زندگی شاید آن لبخندی ست ، که دریغش کردیم


زندگی ، زمزمه ی پاک حیات است ، میان دو سکوت


زندگی ، خاطره ی آمدن و رفتن ماست


لحظه ی آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست


من دلم می خواهد ،


قدر این خاطره را دریابم

سهراب گفتی...

 

سهراب گفتی چشمها را باید شست………..

شستم ولی؟؟؟؟؟؟؟

گفتی جور دیگر باید دید ………..

دیدم ولی؟؟؟؟؟؟؟

زیر باران باید رفت………..

رفتم ولی؟؟؟؟؟؟؟

او نه چشمهای خیس وشسته ام را و نه نگاه دیگرم را………..

………..هیچکدام را ندید

فقط در زیر باران با طعنه ای خندید وگفت

دیوانه باران ندیده

قشنگ است...

 

 

به درد هم اگر خوردیم قشنگ است 


به شانه یار هم بودیم قشنگ است 


در این دنیا که بایانش به مرگ است 


برای هم اگر مردیم قشنگ است

پاییز...

 

باز پائیز است، اندکی از مهر پیداست! 

 

دراین دوران بی مهری، بازهم پائیز زیباست.  

 

 مهرت افزون، پائیزت زیبا