آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

سهراب گفتی...

 

سهراب گفتی چشمها را باید شست………..

شستم ولی؟؟؟؟؟؟؟

گفتی جور دیگر باید دید ………..

دیدم ولی؟؟؟؟؟؟؟

زیر باران باید رفت………..

رفتم ولی؟؟؟؟؟؟؟

او نه چشمهای خیس وشسته ام را و نه نگاه دیگرم را………..

………..هیچکدام را ندید

فقط در زیر باران با طعنه ای خندید وگفت

دیوانه باران ندیده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد