آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

تقدیم به ....

می خوام بلند داد بزنم که زندگیم فقط تویی

خوبی هارو جمع بزنم بگم دل و جونم تویی

بدی رو تفریق بکنم به عشق ضریب دو بدم

بگم که زندگیم فقط تویی فقط تویی

نمی زارم کسی بیاد جذر محبت بگیره

زودی بهش توان می دم تا عشقمون جون بگیره

اینو بدون هر جا باشم عشق تو تقسیم نمی شه

معادله ی عشقمون بدون تو حل نمی شه

 

دستانت را در دستانم بگذار تا برایت

نوید شادی بخش پر ستو ها را به ار مغان بیاورم

دستانت را در دستانم بگذارتا بتوانم

امید ها در دلت زنده کنم

دستانت را در دستانم بگذار تا شاید

بتوانم گوشه ای از تنهایی هایت را پر کنم

دستانت را در دستانم بگذار

تا حداقل بتوانم همراهت باشم

دستانت را در دستانم بگذار تا دوباره

احساس زیبایی ها را در وجودت زنده کنم

دستانت را در دستانم بگذار تا بتوانم

آرامش را در تو زنده کنم

 

میخوام بگم دوستت دارم         ولی بازم روم نمیشه

 

این دل بیقرار من                یه لحظه آروم نمیشه

 

میخوام بگم دوست دارم          میخوام که با تو بمونم

 

شعرای عاشقونمو                فقط واسه تو بخونم

 

میخوام بگم دوست دارم         هر جا باشی هرجا باشم

 

تو شادی و توی غما             میخوام کنار تو باشم

 

میخوام بگم دوست دارم         بگم تو قلب من تویی

 

اگه که درمون ندارم             بدون که درد من تویی

 

میخوام بگم دوست دارم          یه عالمه خیلی زیاد

 

شب که بهت فکر میکنم         من دیگه خوابم نمیاد

 

میخوام بگم دوست دارم         میخوام که اینو بدونی

 

دوستت دارم خیلی زیاد

 

دوستت دارم

                                                           

زیباترین تصویری که در زندگانیم دیدم

نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود.

زیبــــــاترین سخنی که شنیدم

سکوت دوست داشتنی توبود.

زیبــــــــــاترین احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود.

زیــــــــباترین انتظار زندگیم حسرت دیدار توبود.

زیباترین لحظه زندگیم لحظه با تو بودن بود.

زیبــــــاترین هدیه عمرم محبت توبود .

زیباترین تنهاییم گریه برای توبود .

                                  زیباترین اعترافم عشق توبود.

   

عزیزترینم تمامی سلامها بر تو باد  

پاک ترینم تمامی عشقم نثار تو باد  

بهترینم عشقم را و تمامی وجودم را به زیر پاهات می ریزم 

و بوسه های عاشقانه ام را به تو تقدیم میکنم  

به تو که با تولدت در قلبم زندگی دوباره به دل خشکیده ام دادی  

و در این روز زیبا اعتراف خواهم کرد که عاشقانه می پرستمت

عشق فراموش کردن نیست . . . . . . . . . بلکه بخشیدن است

عشق گوش دادن نیست . . . . . . . . . . بلکه درک کردن است

عشق دیدن نیست . . . . . . . . . . . . . . بلکه احساس کردن است

عشق جا زدن و کنار کشیدن نیست . . . . .بلکه صبر کردن و ادامه دادن است

ببخش تا زندگی کنی

تا وقتی که تو هستی،

 

تا لحظه ای که یاد تو در خاطر من جاریست . . . 

 

تا زمانی که دستهای گرمت همراه دستای خسته ای منه . . .

 

تا وقتی که نگاهت تنها پناهگاه و تکیه گاه نگاه سرگردان منه . . .

 

تا زمانی که تو همسفر جاده زندگی من هستی . . .

 

تا وقتی که شونه های تو امن ترین جای دنیاست برای من . . .

 

 من زنده هستم

سربازی ۱۹/۰۷/۱۳۸۶

ده سال آزگار تویه مدرسه ها جون میکنی تا میشی جزو دیپلومه ها
تاکه به هفت خان کنکور می رسی میزنن محکم تو سرت سهمیه ها
بسیجی که نیستی فامیل شهید که نیستی نه اصلا نیستی تو جزو آدما
وقتی که دیگه هیچی نمی شی وقتشه آش بخوری توی سربازخونه ها

به چب چب نظر به چب به راست راست نظر به راست قدم رو ه هو ه هو ه هو ه هو ه هو برجلو برجلو پنج شش تا از دژبانهای گردن کلفت همونطور که اصغری میگفت پوست سرت رو از ته قلفتی میکنن میشی میشی مثل بزغاله ها تو سرت میزنن پوتینای ده کیلویی پات می کنن
پالتوهای اهل بوقی تنت می کنند جلو اسایشگاه از جلو نظام نشونت میدن اگه بگی نمی خوام
توی پوتینات پر از شن و ماسه میکنند
روی گردنت آویزون می کنند یا علی ازتو مدد باید بری کلاغ پر کلاغ پرکلاغ پر
یه جارو میدن دستت با یه سطل
اب تو مصتراح تی زمین شویی خر حمالی واااااااااااااااااااااااااااای استهقاقیتم مالید خبر داربه چب چب نظر به چب به راست راست نظر به راست قدم رو ه هو ه هو ه هو ه هو ه هو برجلو برجلو نصف شبها هیچ و پوچ تیر مشقی و سر صبح از خواب ناز بیدارت میکنن توی سرما مینشونن واسه فرمانده میمیری تا مرخصی بگیری از پادگان فرار میکنی تا فردا نری صبح گاهی یقلوی به دست تو صف واسه ساچمه پلو به چب چب نظر به چب به راست راست نظر به راست قدم رو ه هو ه هو ه هو ه هو ه هو به چب چب نظر به چب به راست راست نظر به راست قدم رو ه هو ه هو ه هو ه هو سرباز

دوستی

 

دوستی

 

 

دل من دیر زمانی است که می پندارد :

« دوستی » نیز گلی است ؛

مثل نیلوفر و ناز ،

ساقه ترد ظریفی دارد .

بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد

جان این ساقه نازک را

                       - دانسته-

                          بیازارد !

 

در زمینی که ضمیر من و توست ،

از نخستین دیدار ،

هر سخن ، هر رفتار ،

دانه هایی است که می افشانیم .

برگ و باری است که می رویانیم

آب و خورشید و نسیمش « مهر » است

 

گر بدانگونه که بایست به بار آید ،

زندگی را به دل‌انگیزترین چهره بیاراید .

آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف ،

که تمنای وجودت همه او باشد و بس .

بی‌نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس .

 

زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست

تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست .

 

در ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوز ،

عطر جان‌پرور عشق

گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز

دانه ها را باید از نو کاشت .

آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان

خرج می باید کرد .

رنج می باید برد .

دوست می باید داشت !

 

با نگاهی که در آن شوق برآرد فریاد

با سلامی که در آن نور ببارد لبخند

دست یکدیگر را

بفشاریم به مهر

جام دل هامان را

                مالامال از یاری ، غمخواری

بسپاریم به هم

بسراییم به آواز بلند :

- شادی روی تو  !

                      ای دیده به دیدار تو شاد

باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست

تازه ،

        عطر افشان

                   گلباران باد .

 

                               فریدون مشیری

 

چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد؟

مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید . تا معجزه ای شگفت انگیز را متوجه شوید.(این مطلب برگرفته از اساطیر چینی است)

1-ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.

2-چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید

3- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند

-سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنید. انگشت شصت نمایانگر والدین است. انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند . به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.

 

5-لطفا مجددا انگشت های شصت را به هم متصل کنید . سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره ) نمایانگر خواهران و برادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند . این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند.

۶-اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.

7-انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمر به هم متصل باقی می مانند.

عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می مانند.

شصت نشانه والدین است

انگشت دوم خواهر و برادر

انگشت وسط خود شما

انگشت چهارم همسر شما

و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است

بـیــا...

 

نمیدانـــی چه فریادها کشیدم بر اوج قله و چه اشکها ریختم در طبیعت زیبا به یادت!!!

نمیدانی یادت که همیشه برای قلبم مرحمی بودچرا دیگر برای قلب کوچک و پراز دردم بی

اثر گشته؟؟؟بغض گلویم را می فشرد وقلم از غصه یارای نوشتن ندارد...بیا ای گمگشته ام

 در دل تاریکیها وبخوان مرا که صدایت برایم الهام بخش است.بیا ای گم شده ام در

خاکهای سردونمناک... بیا که تنها تو را می پرستــــم(بــــــیــــــا)"

زیباترین لحظه دیدار

زیباترین لحظه دیدار 

 

زیباترین نگاه من به تو نگاه معصومانه تو به من بود.

 

زیباترین سخن من به تو سخن شیرین تو به من بود.

 

زیباترین انتظارزندگی من و تو حسرت دیدار تو و من بود.

 

زیباترین لحظه زندگی  من و تو لحظه با هم بودن تو و من بود.

 

زیباترین تنهایی من و تو گریه تو و من بود.

 

زیباترین اعتراف من و تو عشق شیرین تو و من بود.

 

زیباترین تصویر زندگی من و تو نگاه عاشقانه و معصومانه تو و من بود.

 

زیباترین قسم قلب من و تو گفتن دوستت دارم تو و من بود.

 

زیباترین خواسته قلب من و تو با هم بودن تو و من بود.

 

زیباترین خانه قلب من و تو گذشته دوری تو و من بود.

 

زیباترین راه قلب من و تو آینده نزدیکی تو و من بود.

 

زیباترین لحظه عمر من و تو لحظه اول آشنایی تو و من بود.

 

زیباترین لحظه دیدار من و تو لحظه اول سلام گفتن تو و من بود.

 

 .... تقدیم به

عشق یعنی رنگ سرخ لاله ها در بهاران روییدن آلاله ها.

عشق یعنی اتفاق دو نگاه.

عشق یعنی پیوند قلبها.

عشق یعنی دست در دست تو داشتن.

عشق یعنی انتظار دیدار تو.

عشق یعنی همنشین با یک پرستو زیر طاق.

بوسه عشق

 ای نازنین لبانت را از خنده باز کن  

 تا بتوانم عشق را درسرخی وقشنگی لبانت دریابم
 
 وبایک بوسه مزه عشق را بچشانم
 

"یک " جلوش تا بی نهایت صفرها

چشمات رو هم بذار و تو خیالت،
یک عدد "یک " روی کاغذ بنویس ،
هر چقدر می تونی، جلوی  یک،صفر بذار ،
صفحه ات که تمام شد،صفحهی دیگر بگیر،
کاغذت که تمام شد ،کاغذ دیگر بخر ،
دواتت که ته کشید ،دوات دیگه بیار،
جوهرت که تمام شد ،جوهر دیگر بخر،
وقتی دستت خسته شد،از دوستت خواهش کن که او صفربذاره،
دست او که خسته شد،تو باز ادامه بده،
تو که غذا میخوری،او غذاشو بخوره،
شب که میشه به نوبت بخوابین ،
تو صفر بذار، او بخوابه،
وقتی که بیدار شد،تو بخواب ،او صفر بذاره
پیر که شدین،به بچه هاتون بگین،کارتونو دنبال کنن
شب و روز ،بنشینند و صفر بگذارند،
تا آخر عمر شان
همین جور دست به دست،پشت به پشت،
تا آخر روزگار
                             
حالا بیا وبشمار چند تا صفر جلو عدد "یکه" شاید شماره ی جمادها ،نبات ها
یا آسمانها و زمینها
ویا آدمها ،فرشته ها
شاید شماره تمام هستی همین باشه:
"یک " جلوش تا بی نهایت صفرها

وقتی بخوای فقط برای ((خودت)) باشی، تنها باشی،

وقتی بخوای فقط با صفرها باشی،

 عمر تو مثل یه خط منحنی ، روی خودت دور می زنه،

مثل صفر ، باز از آخر می رسی ، به اول ! می مونی ، می گندی ،

مثل مرداب ، مثل حوض ، بسته می شی ، مثل دایره،

مثل ((صفر))!

اما اگر جلو ((یک)) بشینی...؟

اگر بخوای فقط برای ((یک)) باشی،

از پوچی و از تنهایی در بیای ، همنشین ((یک)) بشی...؟!

باید برای دیگران زندگی کنی!

                                                    ( دکتر علی شریعتی )

...

 نمی گویم فراموشش مکن  

 گاهی به یاد آور...  

 اسیری را که می دانی نخواهی رفت از یادش

 عشق لالائی بارون تو شباس 

 نم نم بارون پشت شیشه هاس

...

 لحظه ی عزیز با تو بودنه

 آخرین پناه موندن منه

...

 تو خود عشقی که همزاد منی

 تو سکوت منو فریاد منی

...

 وقتی دنیا درد بی حدی داره

 تویی که فریاد دردای منی