گل من
چشمهایم را می بندم
و زیرلب آرام آرام زمزمه می کنم :
گل من !
زندگی ،بدون روزهای بد نمی شود؛ بدون روزهای اشک و درد وخشم وغم .
اما ،روزهای بد،همچون برگهای پاییزی ،شتابان فرو می ریزند ،و درزیرپاهای تو،
اگر بخواهی،استخوان می شکنند،ودرختْ استوارومقاوم برجای می ماند.
گل قشنگ من !
برگهای پاییزی،بی شک،درتداوم بخشیدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشیدن به
تداوم درخت،سهمی ازیاد نرفتنی دارند ....
طعم حرفات هنوزشیرینه .
چه سخته با توبودن وتنها موندن
چشمام رومی بندم
سکوت می کنم ....سکوت
و مزه شورقطرهای بی تاب،دهان خشکم رابه ضیافت می خواند
چشمهایم هنوزبسته است
باور کن