آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

عشق مادری...

 

یک روز اشتباهی خونه یه خانم پیری رو گرفتم ، اومدم معذرت‌خواهی کنم

هی میگفت : علی‌جان تویی

هی میگفتم : ببخشید مادر اشتباه گرفتم

باز میگفت : رضا جان تویی مادر 

میگفتم : نه مادر جان اشتباه شده ببخشید

اسم سوم رو که گفت دلم شکست

 گفتم آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم

 اونقدر ذوق کرد که چشام خیس شد

                                                              «   از وبلاگhttp://rahmanms.blogfa.com/»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد