هفت سین عید امسال
با تو تماشاییه
سکه ی ماه چشمات
عیار زیباییه
امسال اولین سفره هفت سین رو با هم دیگه جشن گرفتیم
با صفحه ی شطرنج دلم چه کرده ای؟؟؟؟
که سربازهای حرفهایم تفنگ سکوت رو به من گرفته اند
قلعه های شادی ام فرو ریخته اند
اسبهای صداقتم رام تو گشته اند
فیلهای غرورم به زانو درامده ند
وزیر غیرتم در دوئل باخته
و شاه دلم همان یک حرکتش را به تو بخشیده
عشق یک بازی بود
من چه بی تجربه بازی کردم
بی تو چگونه باورم شود برگهای زرد باغ دوباره سر سبز می شود ای مسافر همیشگی بی تو من
به انتها رسیده ام از کدام آشنایی از کدام عشق با تو گفتگو کنم من به سوگ عاطفه ها نشسته ام
بی هدف به هر طرف کشیده می شوم به یاد تو عزیز سفر کرده از چشمم چون اشک سفر
کردی بی تو چه کنم..
وقتی که خوابی نیمه شب، تو رانگاه میکنم
زیباییات را بابهارگاه اشتباه میکنم
از شرم سر انگشت من پیشانیات تر میشود
عطر تنت میپیچد و دنیا معطر میشود
گیسوت تابی میخورد، میلغزد از بازوی تو
از شانه جاری میشود چون آبشاری موی تو
چون برگ گل در بسترم میگسترانی بوی خود
من را نوازش میکنی بر مهربان زانوی خود
آسیمه میخیزم ز خواب، تو نیستی اما دگر
ای عشق من بی من کجا؟ تنها نرو من را ببر
من بی تو میمیرم نرو، من بی تو میمیرم بمان
با من بمان زین پس دگر هر چه تو میگویی همان
در خواب آخر عشق من در برگ گل پیچیدمت
میخوابم ای زیباترین در خواب شاید دیدمت
حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود ،افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و
بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند
دکتر شریعتی