لحظه هایم مـــال تــو ..
بـه قیمت صـفر " تومن"
همین که
"تـــو" کنـــار "مـن" باشی
ثروتمـندترین انسانـم
...
پارسال همین موقع بود که اولین روز کاری ام را تجربه کردم.خوشحال بودم،حس عجیبی داشتم.
آرزو میکنم هر کی هر خواسته ای داره از خدا بگیره.
واقعا خدا میده به شرطی که ما هم تلاش بکنیم.
قربون آقا برم رفتم پا بوس آقا.یه روز اونجا بودم که تماس گرفتن بیا قبول شدین واسه بانک سامان.
«زمان بادی است که می وزد؛ هم هست و هم نیست.آنان را که ریشه در خاک استوار دارند از طوفان هراسی نیست.جنگ می آمد تا مردان مرد را بیازماید. جنگ آمده بود تا از خرمشهر دروازه ای به کربلا باز شود.»(شهیدمرتضی اوینی)
سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما...
کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...
زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و
چون همیشه امیدوار وسال نومبارک...
سلام
امروز اولین روز کاری من در بانک سامان بود.
خدای مهربان ممنونم ازت.
امام رضا دوست دارم.(مشهد بودم که زنگ زدن و خواستن برا مصاحبه)
به امید آن روز که همه جوان ها به آرزوهاشون برسن.