آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

کاش می دانستی ...

 

کاش می دانستی، من سکوتم حرف است،

حرف هایم حرف است،

خنده هایم، خنده هایم حرف است.

کاش می دانستی،

می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.

کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،

کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت

گیر کند،

یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.

من کمی زودتر از خیلی دیر،

مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.

تو نترس، سایه ها؛ بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.

کاش می دانستی،

چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،

در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.

تازه خواهی فهمید

 مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.

نظرات 2 + ارسال نظر

خیلی زیبا بود

ستاره ی علی شنبه 24 تیر 1391 ساعت 11:32

حرفی از نام تو
ناگهان دیدم سرم اتش گرفت
سوختم خاکسترم اتش گرفت
چشم وا کردم سکوتم اب شد
چشم بستم بسترم اتش گرفت
در زدم کس این قفس را وا نکرد
پر زدم بال و پرم اتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید
اب در چشم ترم اتش گرفت
حرفی از نام تو امد بر زبان
دستهایم دفترم اتش گرفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد