گرچه مدت دیدار ما خیلی کوتاه است...اما...اما به یاد همین لحظات بودن
برایم زیباست...زیبا...
به زیبایی تمام دنیا...آه! ای خدای من !
چرا ما باید اینقدر از هم فاصله داشته باشیم؟؟؟
من دیگر توان این همه دوری و انتظار را ندارم و میدانم که اگر برای مدتی هم شده از این زندان دلتنگ و قفس در بسته فرار خواهم کرد ... و
با تو خواهم آمد ............ کجا؟؟؟........ نمیدانم .......
چون با تو بودن در هر جای دنیا حتی در دهکده ی کوچک شهر بی کسان...
...... و یا در کویر بزرگ عاشقان.......و یا در دیار غربت و تنهایی
برایم زیباست...زیبا...
مدتی است که در این فکرم که آیا مرا دوست داری ؟؟؟....
نمیدانم ... جدا نمیدانم چه جوابی خواهی داد .
ولی تنها این را می دانم که
تو را اندازه تمام اندازه ها دوست دارم!!!