آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

دلتنگی...

نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند 


مثل آسمانی که امشب می بارد.... 


و اینک باران 


بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند 


و چشمانم را نوازش می دهد 


تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 6 مرداد 1389 ساعت 17:13 http://tanhatarinmaryam.blogsky.com

نمی دانم چرا رسم دنیا چنین شد
لبخند ها در گریه ها گم شد
دل شکستن ها آئین شد
چرا خدا چنین کرد؟
عاطفه ها گم شد
انسانیت فنا شد
.............
بابات اون متن قشنگی که برام فرستادین ممنون
ممنون از اینکه
سر زده، سر زدی
بازم از این کارا بکنین
خوشحال میشم
رد پائی از حضور سبزتون ببینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد