برایم بخوان اسمانی ترینم
که خسته از اوازه های زمینم
به من بال انجا رسیدن بخشا که دیر است اینجا نشینم
کس جز خودم اشنایم نشد اه...
غریبه ترین مرد این سرزمینم
چون ائینه با هر که رو راست بودم
به من ضربه زد سنگ شد هم نشینم
صدا در این خاک باب دلم نیست
برایم بخوان اسمانی ترینم
سلام
دوست عزیزم
خیلی سایت توپی داری[دست]
من یک فروشگاه اینترنتی دارم این صفحه لیست محصولاتمه
منتظرتم
با تشکر
لعیا
لطفا بیا مرسی
[گل]
شاید لحظه ای بیاد ما باشی که خیلی دیر است.شاید روزی مرا درک کنی که من نباشم.شاید ساعتی دلت خواست مرا کنار خود داشته باشی که من کنار دیگری هستم.عشقم را حاشا کردی و من این شدم که میبینی.