زندگی دفتری از خاطرهاست ... یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک ... یک نفر همدم خوشبختی هاست ، یک نفر همسفر سختی هاست ،چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد...
گفتند: کلاغ ، شادمان گفتم : پر گفتند: کبوترانمان ،گفتم: پر گفتند: خودت ،به اوج اندیشیدم در حسرتِ رنگِ آسمان گفتم: پر گفتند: مگر پرنده ای؟ ، خندیدم گفتند: تو باختی و من رنجیدم در بازی کودکان فریبم دادند احساس بزرگ پر زدن را چیدم آنروز به خاک آشنایم کردند از نغمه پرواز جدایم کردند آن باور آسمانی از یادم رفت در پهنه این زمین رهایم کردند حالا ، همه عزم پر گرفتن دارند دستان مرا دوباره می آزارند همراه نگاه مات و بی باور من از روی زمین به آسمان می بارند گفتند: پرنده گریه ام را دیدند دیوانه خاک بودم و فهمیدند
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
گفتند: کلاغ ، شادمان گفتم : پر گفتند: کبوترانمان ،گفتم: پر گفتند: خودت ،به اوج اندیشیدم در حسرتِ رنگِ آسمان گفتم: پر گفتند: مگر پرنده ای؟ ، خندیدم گفتند: تو باختی و من رنجیدم در بازی کودکان فریبم دادند احساس بزرگ پر زدن را چیدم آنروز به خاک آشنایم کردند از نغمه پرواز جدایم کردند آن باور آسمانی از یادم رفت در پهنه این زمین رهایم کردند حالا ، همه عزم پر گرفتن دارند دستان مرا دوباره می آزارند همراه نگاه مات و بی باور من از روی زمین به آسمان می بارند گفتند: پرنده گریه ام را دیدند دیوانه خاک بودم و فهمیدند